|
یک شنبه 12 خرداد 1398برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : pastil khoshkleh
««ســــــــــلام دوســـــــتان عزیز وگرامی به وبلاگ من خوش آمدید»»
یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : pastil khoshkleh
ماهی موز دانه های کامل گردو سیب زمینی شیر بوقلمون کربوهیدراتها مرکبات اسفناج چای پسته آووکادو بادام سبزیجات خام
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : pastil khoshkleh
دیگر به راستی می دانـم که درد یعنی چه... درد به معنای کتک خوردن تا حد بی هوش شدن نیست. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نیست. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آن که بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد. دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی می گذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد!
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:22 :: نويسنده : pastil khoshkleh
گاهی وقت ها او باید بخاطر تو بماند پرواز وقتی زیباست که بدانی او تو را برای آسمان زندگیش می طلبد..خیلی چیزهاست که باید بیاموزی تا میانه ی راه نشکنی. گاهی وقت ها نیاز است در اوج دلتنگی بخندی چون گاهی وقت ها با لبخند می توان یک آسمان را پیدا کرد... قصه ای است که اول با دو تا بودن شروع می شود و با یکی شدن باید ادامه داد... اگر توانستی معنای حرف هایم را بیابی، آسمان همین جاست... روی زمین صاف و ساده ی خدا.
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:18 :: نويسنده : pastil khoshkleh
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم! فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت . می دانم! یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:16 :: نويسنده : pastil khoshkleh
چون از بدي هاي جهان اطرافم به ستوه آمدم، تصمیم گرفتم دمی بیاسایم و به خواب روم. در خواب شدم. جهان اطرافم همه عوض شد.
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:11 :: نويسنده : pastil khoshkleh
چهار شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : pastil khoshkleh
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟" قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که "فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند." عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود "عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آن ها را خاموش کرده است."
سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 23:53 :: نويسنده : pastil khoshkleh
|